با نگاهى گذرا به دوران زندگى امام محمّد باقر در مي يابيم كه پيش از وزش طوفان انقلاب كه به كار حكومت اموى پس از وفات امام باقر پايانداد و منجر به روى كار آمدن عبّاسيان در روزگار امام صادق شد، سكوت و آرامشى آكنده از خشم بر جامعه حكمفرما بوده است.
از طريق شواهدى كه از رويدادهاى زندگى آنحضرت در دست داريم ، ميتوان سيماى آن روزگار را بخوبى لمس كرد و نيز از وجود طوفانهاى سهمگين انقلاب در اينجا و آنجا آگاهى يافت.
اوّلاً: وجود پديدهاى به نام عمر بن عبد العزيز، خليفه اموى كهاصلاحاتى در رأس هرم قدرت انجام داد و تا اندازهاى نيز به توفيقهاى جزئى در اين راه نائل شد. با اين همه وى، به دلايلى نتوانست كاملاً به موفقيّت برسد.
او بسيار دير به روى كار آمد. چون گروههاى اسلامى كه با حكومتاموى سر ستيز داشتند، تا عمق امّت اسلامى ريشه دوانيده بودند و فريباين بازى سياسى را نمىخوردند. در رأس اين گروهها بايد از شيعياناهل بيتعليهم السلام نام برد. آنان تا آنجا از بينش سياسى بر خوردار بودند كهعمر بن عبد العزيز يا عبداللَّه مأمون نميتوانستند، در آنها تأثير بگذارند.اين آگاهى سياسى شيعيان را بايد مرهون فرهنگ قرآن و معرفى حقايقاسلام از سوى ائمه عليهم السلام دانست. يكى از بارزترين اين حقايق آن بود كهحكومت نه ارثى است، نه ميتوان از راه زور بدان دست يافت بلكه بايدبه امر و فرمان دين باشد. اين امام باقر است كه به يارانش ميفرمايد:ساكنان آسمان، عمر بن عبد العزيز را لعنت ميكنند. امام اين عبارت راپيش از رسيدن وى به قدرت بيان كرده بود.
بقيه در ادامه مطلب